بریز در گذر بادها شمیمت را
بریز در گذر بادها شمیمت را
به جان مرده بدم یک نفس نسیمت را
بیا و معجزه کن با همین حروف فقیر
بخوان دوباره الف لام را و میمت را
ز گمرهی همه راهها سیه رویند
به نور خود بنما راه مستقیمت را
شبیه حضرت موسی ولی فراتر از آن
نشان بده به جهان آن ید کریمت را
چه شد که بلبل قلبم چنین غزل خوان شد
گمان شنیده دمی صوت یا کریمت را