انالحق گفت قلبم ...
اناالحق گفت قلبم شاد و پر شور
ولی از حلق فرعون و نه منصور
امید و ترس من در دست موسی ست
که دستی اژدها دستِ دگر نور
دلم فرعون و موسی هر دو دارد
که غرق نیل یا در وادی طور
ندانست و شکست آیینه را سنگ
که دل بشکسته بهتر هست ماجور
ثواب از این گناهم هست امید
که بشکسته ست آن این قلب مغرور
صدای طبل می آید ندانم
که من را جنگ در پیش است یا سور
دلم ترسان ولی امیدوار است
نگهدارش خدایا از شر و شور