سفارش تبلیغ
صبا ویژن

آرمش در هیاهو

صفحه خانگی پارسی یار درباره

شعر+ سومالی

از فقر کویر پشت هر کوه خم است

اشکی که ز کوه می رود زین ستم است

از داغ گرسنگان آفریقایی

افطاری صاحب الزمان درد و غم است

 

می گفت معلمی که بابا نان داد

گهگاه کنار نان کمی ریحان داد

قحطی زد و کودکی وصیت می کرد

بابام نداشت نان و کودک جان داد

 

از مرگ نترس آنقدر هم ید نیست

سختی جهان دیگرت این حد نیست

دنیا که میان تو یک نان سد شد

عقبی که میان تو و جنت سد نیست

 

او قبل بزرگ شدنش خواهد رفت

از دست تمام محنش خواهد رفت

جانش به لب آنچنان رسیده کز فقر

با شوق درون کفنش خواهد رفت